تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

آیا پایان‌نامه نوشتن برای دیگران غیراخلاقی است؟

از ابتدای سال 92 پیشنهادهای خوب پژوهشی داشتم. البته پژوهشی که می‌گویم باید توضیحی بدهم. از معنایی که با گفتن پژوهشی به ذهن متبادر می‌شود دور است، اما گمان می‌کنم متعارف‌ترین «شغلِ» «پژوهشی» در ایران باشد.

یکی از پیشنهادها این بود که کل پایان‌نامه کارشناسی ارشد یک بنده‌خدایی را بنویسم. این بنده خدا در یکی از دانشگاه‌های دولتی شهرستان‌ها کارشناسی ارشد می‌خواند. موضوع هم بسیار موضوع جذابی بود برایم. قبول نکردم، به این عذر که برای این موضوع منابع در شهر محل سکونتم یافت نمی‌شود. عذر واقعی؟ وقت نداشتم، قول دادم کسی از دوستان را که از این کارها می‌کند، به او معرفی کنم.

پیشنهاد دیگر این بود که در کار نوشتن پایان‌نامه یک بنده‌خدایی دستیارش شوم و کمکش کنم تا بتواند ظرف دو ماه آینده پایان‌نامه‌اش را به اتمام برساند. او در یکی از دانشگاه‌های دولتی تهران مشغول به تحصیل است. قول دادم برای یافتن کسی، جست‌وجو کنم. گفت نمی‌خواهد سرکار بگذاردش. ببینید، کار این قدر پیشرفت کرده است. به دنبال گزینه‌های خوب می‌گردند. خودم؟ وقت نداشتم در حقیقت.

پیشنهاد سوم، دوستی بود که می‌گفت بیا مقاله مشترکی بنویسیم. گفت می‌دانی خودت که، من مشکل قلم دارم. تو هم که قلمت بد نیست. رد نکردم پیشنهادش را. چند مقاله در حال گندیدن دارم، که جایی پارتی و رانت چاپ کردنشان را ندارم. با او بستم، گفتم تو جایی برای چاپ پیدا کن، با همان روابطی که داری(و من ندارم از این دست روابط مسموم) اسمت را کنار مقاله می‌گذارم. هنوز خبری از این دوست نشده، وگرنه پرواضح است که پیشنهادش را پذیرفته ام.

این نکته را بگویم هر سه این دوستان برای آزمون دکتری از رقبا هستند. امتحان داده اند و بسیار امیدوار به قبولی. اضافه کنم که این دوستان راه برای تدریسشان هم هموار است. مثل من نیستند که هم برای قبولی سایه‌های تردید جدی است، هم برای تدریس و خلاصه مجبور نیستند خودشان را به تحقیق و پایان‌نامه نوشتن ملزم کنند!

این کار از نظر من بد و غیراخلاقی نیست. من پژوهش کردن را دوست دارم، اما پژوهشی که منتشر نشود، پژوهشی که کسی نخردش به چه درد می‌خورد؟ وقتی پایان‌نامه می‌نویسم، در حقیقت یک فرصت مطالعاتی گرفته ام، روی موضوعی مطالعه می‌کنم، نتایج مطالعه ام را می‌نویسم و بعد مزدم را دریافت می‌کنم. به نظر من کار غیراخلاقی را دانشجویی می‌کند که به این نحو پایان‌نامه ارائه می‌دهد. کار غیراخلاقی را هیئت داوری می‌کند که به اندازه کافی دقیق نمی‌شود (شاید هم واقعا توانش را ندارد که دقیق شود) و نمی‌تواند بفهمد این نوشته کار این دانشجو نیست. به نظر من کار غیر اخلاقی، کار اساتیدی است که روی تمام فرصت‌های پژوهشی چنبره زده اند. نه پروژه‌ای را اجازه می‌دهند به شاگردانشان برسد، نه فرصت چاپ مقاله  را به آنان می‌دهند. خودشان مدرس و معلم رقابت اند، اما انحصارگرایانه‌ترین رفتارها را دارند.

کار جدید

امروز اولین روز کاریم بعد سربازی بود. شاید قبول کردن چنین کاری با 9 ساعت کار روزانه در شرایط فعلی، کار عاقلانه‌ای نباشد ولی، به هر حال پذیرفتم.

رصد خبر، حتی در فرارو که نخستین تجربه خبریم بود رصدگری نکرده بودم. پسرفت کرده ام یعنی؟ بعید می‌دانم. امروز هیجان‌انگیز و خواستنی بود. به جرات می‌توانم بگویم اولین تجربه کاریم است که کارفرما از همان کار اولم خرکیف نشده و این برای من خیلی خوب است. در تجربه‌‌های قبلی بهترین کارم همان اولی یا همان اولین‌ها بوده. کاش روز به روز بهتر شوم. تا چه شود...