تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

محافظه‌کاری، دینی نیست

یکی از مهم‌ترین موانعی که تجربه جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته به شدت با آن درگیر بوده پیوند محافظه‌کاری اجتماعی و تحجر مذهبی‌ است. این پیوند آن قدر مستحکم‌ بوده است که عتابات و خطابات موسس فقید جمهوری اسلامی هم در برابرش راه به جایی نبرد. این دو گروه اجتماعی به شدت در حال هم‌افزایی با یکدیگرند، یکی برای دیگری بدنه اجتماعی فراهم می‌کند و دیگری برای سنت‌های یکی مشروعیت مذهبی می‌تراشد.

نمونه‌های قدیمی و جدید این پیوند کم نیست: فتوای برخی فقها برای رسمیت دادن به سنت ایرانی لزوم اذن پدر برای نکاح باکره رشیده، در صورتی که در فتاوای غالب فقهای متقدم لزومی بر این اذن وجود ندارد. افزون بر این که این اذن با عمومات فقهی (صاحب اختیار بودن فرد رشید) هم ناهم‌خوان است.  مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه‌ها، در صورتی که بررسی‌های فقهی نشان داده تنها در برخی ورزش‌ها مثل شنای مردان با قطعیت می‌توان حکم به عدم جواز فقهی داد و در مواردی مثل فوتبال و والیبال منع فقهی جدی وجود ندارد.  فعالیت‌های موسوم به آسیب‌شناسی اجتماعی و آسیب‌شناسی فرهنگی با رنگ و لعاب دینی و مذهبی که پیوند جدی با تلقی‌های محافظه‌کارانه از سنت‌های فرهنگی و اجتماعی دارد و بدون این قبیل پیش‌فرض‌ها، دشوار بتوان برای آن مبنای دینی و مذهبی یافت. این نمونه‌ها، همه مثال‌هایی دم دستی و متکی به حافظه است، اما بررسی‌های دقیق‌تر و عمیق‌تر می‌تواند به ما این پیوند نامبارک سیاست‌های محافظه‌کاری اجتماعی و تحجر مذهبی را نشان بدهد.

من به عنوان یک آدم مذهبی که در یک شهر مذهبی زیست می‌کند، با این موضوع به شدت درگیرم. بسیاری از اوقات با همکاران مذهبیم سر این بحث دارم که به محافظه‌کاری اجتماعی خود رنگ و لعاب دینی نزنند. هیچ چیز به اندازه سعی وافری که در تفسیر دین با پیش‌فرض‌های محافظه‌کاری اجتماعی وجود دارد، تجربه مبارک جمهوری اسلامی را با زحمت و سختی مواجه نمی‌کند.

یک تامل اخلاقی

*کلیدواژه‌ها*
 نشست؛ رابطه؛ صمیمانه؛ دوستانه؛ موقت؛ غیرموقت (نه لزوما موبد، غیرموقت یعنی غیر موقت)

*پیش‌فرض‌ها*
رابطه مقید به زمان نیست؛ تا کشش دارد هست؛ نشست اما بر تقید به زمان بنا شده است. این زمان‌مندی هر چند در ابتدا قید نمی‌شود، اما در ذهن خود این گونه فرض کرده‌ای که خوب‌ها موقتی اند یا موقتی‌ها خوب‌ اند.

طرف رابطه دوستانه را دوست می‌نامیم. طرف نشست صمیمانه را محبوب می‌خوانیم.

*طرح مسئله*
 آقای کبک اهل نشست‌های صمیمانه با افراد متعدد است. بالاخره نشست‌ها به سکوت نیستند. آدمیزاد در رابطه‌های دوستانه هم گفتنی‌ها و حدیث نفس‌های فراوانی دارد؛ چه رسد به رابطه صمیمانه با آن توام شدن خاص.

آقای کبک هر گاه نشستی صمیمانه داشت، از سر اتفاق و طبع آدمی‌زاده‌اش بعضی دغدغه‌هایش در مورد دوستانش را با برخی محبوب‌ها در میان گذاشت. مسلماً به اقتضای وقت. مثلاً یک زمانی یکی از دوستان آقای کبک ورشکسته بوده، محبوب وقت از دغدغه آقای کبک راجع به ورشکستگی آن دوست خبر شده و ذهنش درگیر آن شده است. یک وقتی دیگر، یکی از دوستان آقای کبک در آستانه طلاق بوده و به همین طریق محبوبش از این قصه و حواشی‌اش خبر شده. توسعه دادن مصادیق این آگاهی‌ها و تبعاتش با شما.

به اقتضای طبع نشست؛ نشست‌ها بعد مدتی خاتمه می‌یابند. محبوب‌ها اگر نه از افق دید آقای کبک، قطعاً از افق دید دوستان او محو می‌شدند. پرسش در این‌جاست، دغدغه‌های آقای کبک درباره دوستانش تا کی و کجا همراه محبوب‌های موقت خواهد بود؟ تا اجل همان نشست موقت یا بیشتر از آن؟ به اقتضای طبع آدمی‌زاده محبوب‌ها،‌ احتمالاً بیشتر از آن. چرا آن‌ها باید درگیر این دغدغه‌های ریز و درشت مربوط به دوستان آقای کبک شوند؟ آیا این هم جزئی از شروط و مسائل بنایی نشست بوده است؟ اگر نه (که احتمالاً این گونه است)‌ آیا محبوب‌ها از نشست‌ها دچار ضرر نشده اند؟

*تامل*
ما از چیزهایی که بوده اند، شناخت نسبتاً خوبی داریم. اما از چیزهای جدید نه؛ محافظه‌کاری و حفظ فرم‌هایِ تاکنون موجود، شاید شما را در مطلوب‌ترین وضعیت قرار ندهد؛ اما شما را در دانسته‌ترین وضعیت ممکن قرار می‌دهد. آیا دانستگی و پیش‌بینی‌پذیری خود نمی‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مطلوبیت‌ها باشد؟ در نقطه مقابل هیچ کس نمی‌تواند خود را از عوارض ناخواسته‌ فرم‌های بدیع و نو بیمه کند. این فرم‌ها در حال تجربه اند و همه چیزش را آن همگان‌ی می‌دانند که هنوز تجربه‌اش نکرده اند و بنا هم نیست تجربه‌اش کنند. با این وصف آیا در «نشست‌های صمیمانه» احتمال بروز نتایج غیراخلاقی بیشتر از «روابط صمیمانه» نخواهد بود؟