تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
تمّت

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

شرط استادی، یک جشن‌نامه کوچک برای دکتر عبدالحسین شیروی

نمی‌دانم چند نفر یا چندصد نفر یا چندهزار نفر این بخت را داشته اند؛ این افراد صاحب‌بخت در ایران هر چه قدر باشند، کم یا زیاد، من یکی از آن‌ها بوده ام. به طرز خوشایندی از نخستین روزهای تحصیل شاگردی بهترین معلم‌ها را تجربه کرده ام. اگر چند فرصت محدود برای انتخاب تأثیرگذارترین‌های زندگی خود داشته باشم، قطعاً نمی‌توانم بسیاری از معلم‌هایم را از این فهرست خارج کنم. همواره در پی فرصتی برای تجلیل از معلمان خود بوده ام و گمانم هنوز زمان آن تقدیر در خور نرسیده است.


بخت خوشه‌ چیدن از باغ بهترین معلم‌ها در دوران دانشگاه نیز کمابیش همراه من بوده است. از این میان چند استاد بوده اند که نقش بسزایی در جهت‌دهی حیات دانشگاهی حقیر داشته اند و یکی از این استادها قطعاً دکتر عبدالحسین شیروی است. در دوران کارشناسی، موقعیت شاگردی ایشان در چند درس حقوق مدنی و از همه مهم‌تر درس حقوق مدنی ۳ یا همان حقوق قراردادها را داشته ام. در سال‌های بعد که خودآگاهی حقوقی بیشتری یافتم، روزاروز به اهمیت و ارزش فوق‌العاده آن درس (در کنار دروس جامعه‌شناسی حقوق و حقوق اساسی) در شکل‌گیری فهم خود از حقوق پی بردم. خاطرم نیست که در این سال‌ها به دانشجویی راجع به تحصیل در رشته حقوق مشورت داده باشم و به او از اهمیت درس حقوق مدنی ۳ نگفته باشم: این که فهم قرارداد، هسته سخت فهم همه شاخه‌ها و گرایش‌های حقوق است. این مهم نیست که شما در یکی از شاخه‌های حقوق خصوصی تحصیل می‌کنید یا حقوق عمومی؛ در هر صورت اگر قرارداد را ندانید، از حقوق چیزی نخواهید دانست.


معمولاً دروس حقوق مدنی با اتکای زیادی به قانون مدنی ایران تدریس می‌شوند و درس مدنی ۳ نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ یعنی قواعد عمومی قراردادها در نظام حقوقی ایران. تکیه بر فروع و کار ورزیدن فراوان با آن‌ها برای درک نقشه کلی نظریه حقوقی، شکل رایج و مسلط تدریس حقوق در ایران است. گرایش به تدریس جزئیات به جای تدریس نظریه‌ها در درس‌های پرشمار حقوق مدنی بیشتر است. به جای تدریس تطبیقی نظریه‌های امانت و ضمانت یا نظریه‌های مالکیت و ولایت دانشجو باید عقود معین را از بیع و اجاره تا مزارعه و مساقات تک به تک مطالعه کند، تفاوت‌ها را دریابد و به شرط داشتن توان استنباطی و اجتهادی کافی از محل شباهت‌ها پی به نظریه‌های قوام‌بخش حقوق مدنی ایران ببرد. این فرآیند که در تمام دوره کارشناسی به طول می‌انجامد، به سختی نظریه‌پرداز حقوقی تربیت می‌کند و در نقطه مقابل بی‌شمار تکنسین حقوقی تحویل جامعه می‌دهد.


بخشی از این گرایش، به سنت آموزش حقوقی و فقهی در ایران باز می‌گردد و بخش دیگر آن ناشی از گرایش فزاینده دانشکده‌های حقوق به تربیت کنش‌گران حقوقی به جای تربیت حقوق‌دان یا نظریه‌پرداز حقوقی است. این مذاق بازاریابانه دانشکده‌ها و دغدغه بی‌دلیل دانشجویان نورسته دوره کارشناسی برای جا نماندن از قافله پررقابت کار به نحو فزاینده ذوق فلسفی اساتید حقوق را سلب و آنان را به آموزگار تکنیک‌ها تبدیل می‌کند. حاصل ترکیب چنین عواملی جدی گرفته نشدن درس‌های محض در دوره کارشناسی و تبدیل دروسی هم‌چون حقوق مدنی به دوره‌های کارآموزی وکالت و قضاوت است. در چنین فضایی حضور اساتیدی که تلاش می‌کنند به جای آموزش سیب چیدن، آموزش پرورش سیب بدهند، بسیار مغتنم است. بهره‌ای که حقیر از کلاس مدنی ۳ استاد ارجمند برد نیز همین دریافت معنا و مفهوم قرارداد بود. مفهومی سهل اما ممتنع که دانش پیچیده حقوق بر کاکل آن می‌گردد.


همه حسن حضور در کلاس دکتر شیروی به این امر محدود نمی‌شد. صبح‌های چهارشنبه به این ذوق که در ردیف اول کلاس بنشینم و مستشکل درس باشم، طراوت دیگری داشت. من هیچ گاه به خاطر اشکالات و سوالات بی‌شماری که از ایشان می‌پرسیدم عتاب نشدم، بلکه مورد استقبال نیز بودم. این درس بزرگ را در آنجا فرا گرفتم که معلم در کلاس درس تنها نباید آموزگار باشد بلکه باید بتواند به دانشجوی مبتدی خود صدا، اعتماد به نفس و موقعیت ببخشد. به نظرم شرط استادی نیز همین گونه پروردن دانشجوست.


شب گذشته از طریق لینکداین متوجه بیست  و پنجمین سال آغاز تدریس دکتر شیروی در پردیس فارابی (پردیس قم سابق، مجتمع آموزش عالی قم اسبق و مدرسه عالی قضایی قدیم) دانشگاه تهران شدم. اگرچه مدت‌هاست که در صددم لطف اساتید گرانمایه خود در رشته حقوق را چنان که رسم است با تقدیم مقالاتی در خور شان، یادآوری و ثبت کنم؛ اما نوشتن وجیزه‌ای کوچک و بازخوانی دو درس مهم از همه درس‌هایی که از محضر استاد گرانقدر خود دکتر عبدالحسین شیروی گرفتم از بار آن وظیفه نخواهد کاست. امیدوارم که دانشجویان تا سال‌های سال موفق به درک محضر این استاد ارجمند شوند.

اخوانیه‌های نوستالژیک

ما که ماندیم از پس قاتل‌ترین سال‌ها
کی کنیم ایام رفته جانشین حال‌ها

روی بازو دانه دانه پر نشاندیم ای رفیق
نیست در انگارمان شرم شکست بال‌ها

بر زمین این بار گرچه سخت و سنگین می‌رود
وقت مانده تا کند وا از تنش اثقال‌ها

آسمان شب به بانگی کی فریب صبح خورد؟
گو ننالند این همه بیهوده این طبال‌ها

در غم روز و شب رفته مبادا طی کنی
چون شود دوران بسیاری بر آن منوال‌ها

می‌رسند آخر به لطف یاد یاران قدیم
گر چه می‌افتند از  هر شاخه من کال‌ها


به استقبال این‌جا