تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

رضیه-4

پیرهن پاره کن و بی‌ سر و دستار برقص
پاپتی باش و سر از خود سر بازار برقص

تاب از من ببر و در نوک پایت انداز
پر بده دامن چین‌دار و چو پرگار برقص

این میز و صندلی است که پژوهشگر می‌سازد

هر چه قدر دارم فکر می‌کنم علت اصلی این که پشت لپ‌تاپ، پای میز تحریر و نشسته روی زمین، چه کم از محمد 3 سال پیش دارم که محققانه در کتابخانه ملی پای پایان‌نامه‌اش می‌نشست، به نتیجه‌ای نمی‌رسم جز میز و صندلی‌های خوب آن‌جا. و گرنه مدیونید اگر فکر کنید نسبت به سه سال پیش تنبل‌تر، کم‌انگیزه‌تر، بی‌سوادتر و از این قسم حرف‌ها شده باشم

طولانی ننویس!

داشتم خودم را آماده می‌کردم برای یک نطق طولانی که شبکه‌های اجتماعی روزاروز تهی‌تر از محتوا می‌شود و فصل دوباره وبلاگ‌ها دارد می‌رسد. نشان به آن نشان که نوشته‌های معمولی تمت هم 30-40 بازدیدکننده پیدا می‌کند اگر خوب دیده شوند. هفته پیش نشستم و یک نوشته طولانی قلمی کردم که به خیال خود بترکانم. خب صد و خرده‌ای بیننده داشت، اما نترکاند. یک هفته است برای نوشتن دشارژ بودم. این را می‌نویسم که عادت نوشتن این‌جا از سرم نیافتد. طولانی ننویس. کوتاه بنویس. همیشه بنویس.

می‌فرماید:
بر آر ای بذر پنهانی، سر از خواب زمستانی
که از هر ذره‌ی دل آفتابی بر تو گستردم...
ه.الف. سایه