بعضی از تجربههایی که از نحوه مواجهه خود با مددجویان بنیاد کودک روایت میکنند، اصل قصه اند. یکی از این تجربهها را چهار سال پیش خواندم.
راوی میخواسته کودکی را از چرخه بسته فقر نجات دهد، حتی آرمان تغییر طبقه او را در سر میپرورانده؛ اما واقعیتی که با آن مواجه شده پرورش یافتن یک «فقیر حرفهای» است. دقت کنید، از گدای حرفهای سخن نمیگویم، از فقیر حرفهای حرف میزنم.
هیچ گاه به این تامل جدی نپرداخته ایم که صدقههای بخور و نمیر، وقتی کف دست فردی قرار بگیرند؛ پیش از آن که به آن فرد کمک کرده باشند، به یاری خود ما شتافته اند. اثر فوری این صدقه، تسکین وجدان و رهایی روح از رنج آگاهی به مسئولیت است.
اما اثر بلندمدت چیست؟ فرد فقیر را برای کسب درآمد و کوشش کاهل میکند. او هیچ گاه در اندیشه توسعه تواناییهایش نخواهد رفت چرا که همیشه دستان نیکوکاری هستند که دست او را در یابند. رانت، فقط دولتها را ظالم نمیکند؛ فقرا را هم ظالم میکند، ظالم به خود.
دیگر اثر ثانوی این کمک بازداشتن فرد فقیر از کوشش جهت تغییر جهت جبر طبقاتی خود است. او دیگر نمیکوشد ثروتمندتر شود تا بلکه فرزندانش از جبر طبقاتی که خود محکوم به آن بوده نجات یابند، بلکه دیگر افرادی را تولید خواهد کرد که مثل خود او در این طبقه به دنیا میآیند. این کمک بزرگتری است که ما با صدقه دادن به خود میکنیم. فرد فقیر را از چرخه رقابت بر سر موقعیتها و مقامهایی که خود داریم خارج میکنیم، چرا که با کمک خود او را بینیاز نساختهایم بلکه نیازمندترش کرده ایم، او در سیکل بسته فقر باقی میماند و ما در سیکل بسته غنا، هیچ رقیب تازهای نخواهیم داشت.
کمک کردن امر نیکویی است. حتی اگر کوچک باشد، مثل 50 تومانیهایی که در صندوق صدقات میاندازیم، به شرط آن که در آن سوی ماجرا کمکهای کوچک دریافت نشوند. در آن سوی ماجرا نباید پول نقد یا کالا به کسی داد، یا حتی وام کلان کمبهره اعطا کرد.
کسی که خود پولی را به زحمت به کف نیاورده، شم اقتصادی چگونه سرمایهگذاری کردن را ندارد. در آن سوی ماجرا باید حرفه آموخت، شغل ایجاد کرد، آموزش و بهداشت عمومی را توسعه داد. صدقات نباید در قالب مستمری، یعنی درآمد اندک اما دائمی به مستمندان داده شوند؛ بلکه باید صورت بیمهای بیابند: مستمندان خود باید هزینههای زندگیشان را تامین کنند، اما در قبال خطراتی که ناخواسته به سراغشان میآید و از خرجهای معمول زندگی فراترند، مثل سرطان، مثل تصادف وانتبار سه میلیونی با ماکسیمای 100 میلیونی که بیمه معمول خودرو تکافوی مسئولیت راننده وانت را نمیکند و امثال کذا آنها را حمایت کند.
این قبیل حمایتهای نیکوکارانه، قوت قلب و امنیت خاطر فقرا خواهند بود و در عین حال نظم معمول بازار را به هم نمیزنند. به مستمندان این فرصت را میدهند که از چنگ استضعاف برهند و دست کم به خیل مردم ضعیف بپیوندند، شاید روزی هم از این طبقه به طبقات فرادستتر بکوچند.
فلسفه ایجاد بنیادهای خیریه، پیاده کردن نظام صدقاتی سنتی در یک اشل بزرگتر نیست. همهمان باید به فراست دریافته باشیم که دوران صدقات کوچک دادن، صدقات کوچک گرفتن سپری شده است. اینک دوران جمع کردن صدقات کوچک و تبدیل آن به کمکهای غیرمستقیم رهاییبخش برنامهریزیشده است.