در یکی از امتحانات ظاهراً وضع مراقبت تعریفی نداشته و حالا برگههای جواب نزدیک 10-12 دانشجو، دو تا دو تا کپی از هم است. اگر قبلاً اینجا را خوانده اید، میدانید از این قسم کارهای دانشجوها چه اندازه ناراحت میشوم. در فکر بودم که چه کنم. به این نتیجه رسیدم که بلای معمای زندانی را بر سر دانشجوها بیاورم. کسانی که تقلبشان حرفهای است و کلمات را تغییر داده اند؛ فعلاً از چنگم پریده اند، فقط توی ذهنم ضربدر سرخی خورده اند برای ترمهای آتی. اما آنهایی را که در این حد درایت نداشته اند، باید در معرض آزمون وفاداری قرار بدهم!!
برگههای متقلبها را کنار هم گذاشته ام که فراموش نکنم. به هر دو نمره یکسان ولی، مردود میدهم. مثلا دو تا 9.25 یا دو تا 9.75 یا دو تا 9.5. به دانشجوها میگویم بعضی از برگهها قابلیت تجدید نظر دارند. معترضین تشریففرما میشوند. گمان نمیکنم در این کپی طابق النعل بالنعل کسی روی انکار داشته باشد. چند گزینه وجود دارد: اگر هر دو متقلب با هم به نمرهشان معترض باشند، ترجیح میدهم هر دو برگه را در اختیار کمیته انضباطی قرار بدهم، آنجا مرجع صالح به رسیدگی است و اگر کمیته حق را به آنها بدهد برگه هر دوشان را تصحیح میکنم. () البته با چنین تقلب آشکاری دانشجو باید پیه تعلیق و محرومیتهای احتمالی را نیز به تن بمالد. اگر هر دو از اعتراض چشمپوشی کنند، همین نمره نزدیک به 10 که مجبورشان میکند درس را دوباره بگذرانند، اما از مشروطی هم نجاتشان میدهد برایشان منظور میشود. اگر یکی اعتراض کند و دیگری بگذرد، برگه دانشجوی معترض تصحیح و نمرهای که روی برگه میگیرد به او داده میشود، دانشجوی ساکت هم طبعاً با همان نمره نزدیک به 10 مردود میشود. در این مورد ترجیح میدهم نمره قبولی کمترین نمره ممکن باشد. دست کم از نمره کلاسی خبری نیست، تا تقلبدهنده بداند از نظر من کار او هم درست نبوده است.
به نسبت معمای زندانی، ساختار مجازات تا حدودی تغییر کرده است. هدف در اینجا رسیدن به فرد تقلبگیرنده است، البته اگر تقلبگیرنده مرام کافی داشته باشد. (گو این که همین الان هم از میزان حضور در کلاس و وضعیت برگههای سایر امتحانات میدانم کی به کی است). در عین حال میخواهم هر دو را متوجه این نکته کنم که استادشان احتمالاً بهره وافی از مشاعر برده است؛ و در گام سوم میخواهم جلوی تقلبهای آتی را بگیرم.
پیشبینی من این است که در همه موارد دانشجویان به بهترین تصمیم میرسند: تقلبگیرنده درس را دوباره بگذراند و تقلبدهنده با حداقل نمره قبول شود. چون بر خلاف معمای زندانی هر دو توان رایزنی با یکدیگر داشته و به بهترین تصمیم میرسند. یکی از وجوه معمای زندانی تصمیمگیری نادرست بر پایه محاسبه نادرست تصمیم احتمالی طرف مقابل است.
پ.ن: احساس میکنید کولبازی زشتی است؟ احساس نمیکنم، چون برای هر تقلبی که کشف شد یک ساعت به خودم پیچیدم. در هر کدام از این یک ساعتها کار مفیدتری میتوانستم بکنم.
پ.ن2: اعتراف میکنم میخواهم قدرت حافظهام را نیز به رخ بکشم. قبلاً با به خاطر سپردن اسم هر 50 دانشجو، این نکته را فهمانده بودم. اما مثل این که حالا باید دوباره یادآور شوم میتوانم به راحتی از بین 200 صفحه مختلف (50 ضرب در 4) با دستخطهای متفاوت، متنهای مشابه (کپی که جای خود دارد) را پیدا کنم.
بعد تحریر: آقای معماریان اینجا ایراد خوبی به مسئله کرده، اگر اینترنتان یاری میکند، ببینید.
---------------------------------
پینوشت: این نوشته نخستین بار در روزنامه جام جم، اینجا، اما با فضولی چاپ شد. فضولی چیزی است متفاوت با سانسور و ایضاً ویراستاری. در سانسور، صرفا حذف میکنند، اما در فضولی سر خود چیزی جای چیز حذف شده اضافه میکنند. فضولی یعنی این که «دانشجوی پیرو خط امام» تبدیل شود به «دانشجوی بعضی زمانها»؛ با نویسنده نیز هماهنگ نشود. چیزی که من نمیفهمم، این است که اگر من دانشجوی حقوق، قوانین و ممنوعیتها را ندانم، که میداند؟ چرا بعضی فکر میکنند بهتر از دیگران میفهمند؟
البته نه این که ویراستار محترم هیچ کاری نکرده باشد، ویراستار محترم برای این که پولش حلال شود، برداشته دو فعل جمع را مفرد کرده؛ چرا؟ چون نهادش بیجان بوده. کاش ویراستار محترم آن قدر که سفت و سخت به قواعد زبان چسبیده، از ادبیات هم سر در میآورد. به این کاری ندارم که این ترخص نویسنده است که برای اشیای بیجان از فعل جمع استفاده کند یا مفرد؛ ولی ویراستار هیچ متوجه شده دارم از موسیقی، نوشتنی و خواندنیهایی حرف میزنم که با آنها زندگی کردهام مثل آدمها؟ صنعت تشخیص مثلاً. ولش کن. حشمت ویراستارها و فضولها پاینده.
پینوشت 2: یک بار برای جام جم، درباره حقوق شهروندی نوشته بودم و از قاعده «منع اضرار به غیر» گفته بودم. عین اصطلاح در قانون اساسی آمده. ویراستار محترم کرده بودش منع اصرار به غیر! از حقوق شهروندی اصرار نکردن به غیر است، التماس میکنم، نه آقا خواهش میکنم اصرار نکنید، استدعا دارم، نه آقا خلاف قانون اساسی است. با ویراستار جام جم ماجرا زیاد دارم.
پینوشت 3: یک بار دیگر هم برای جام جم درباره رحم اجارهای نوشته بودم و از این گفته بودم ایده (یا نظریه مثلا) حقیر درباره مسئولیت اخلاقی والدین در قبال آموزش کودکان قابل استفاده در مسئله رحم اجارهای یا بانک نطفه است و بر این مبنا بچه باید از گذشته خود مطلع باشد. فضول جام جم این قسمت را تکه پاره کرده بود که من نظر شخصی ندهم؛ خب مریضی از دانشجوی دکتری حقوق نظر میخواهی؟ از دکتر فلانی نظر بگیرید که هم متخصص طب اطفال اند، هم متخصص تاریخ اسلام و هم متخصص دیپلماسی.