---------------------------------
پینوشت: این نوشته نخستین بار در روزنامه جام جم، اینجا، اما با فضولی چاپ شد. فضولی چیزی است متفاوت با سانسور و ایضاً ویراستاری. در سانسور، صرفا حذف میکنند، اما در فضولی سر خود چیزی جای چیز حذف شده اضافه میکنند. فضولی یعنی این که «دانشجوی پیرو خط امام» تبدیل شود به «دانشجوی بعضی زمانها»؛ با نویسنده نیز هماهنگ نشود. چیزی که من نمیفهمم، این است که اگر من دانشجوی حقوق، قوانین و ممنوعیتها را ندانم، که میداند؟ چرا بعضی فکر میکنند بهتر از دیگران میفهمند؟
البته نه این که ویراستار محترم هیچ کاری نکرده باشد، ویراستار محترم برای این که پولش حلال شود، برداشته دو فعل جمع را مفرد کرده؛ چرا؟ چون نهادش بیجان بوده. کاش ویراستار محترم آن قدر که سفت و سخت به قواعد زبان چسبیده، از ادبیات هم سر در میآورد. به این کاری ندارم که این ترخص نویسنده است که برای اشیای بیجان از فعل جمع استفاده کند یا مفرد؛ ولی ویراستار هیچ متوجه شده دارم از موسیقی، نوشتنی و خواندنیهایی حرف میزنم که با آنها زندگی کردهام مثل آدمها؟ صنعت تشخیص مثلاً. ولش کن. حشمت ویراستارها و فضولها پاینده.
پینوشت 2: یک بار برای جام جم، درباره حقوق شهروندی نوشته بودم و از قاعده «منع اضرار به غیر» گفته بودم. عین اصطلاح در قانون اساسی آمده. ویراستار محترم کرده بودش منع اصرار به غیر! از حقوق شهروندی اصرار نکردن به غیر است، التماس میکنم، نه آقا خواهش میکنم اصرار نکنید، استدعا دارم، نه آقا خلاف قانون اساسی است. با ویراستار جام جم ماجرا زیاد دارم.
پینوشت 3: یک بار دیگر هم برای جام جم درباره رحم اجارهای نوشته بودم و از این گفته بودم ایده (یا نظریه مثلا) حقیر درباره مسئولیت اخلاقی والدین در قبال آموزش کودکان قابل استفاده در مسئله رحم اجارهای یا بانک نطفه است و بر این مبنا بچه باید از گذشته خود مطلع باشد. فضول جام جم این قسمت را تکه پاره کرده بود که من نظر شخصی ندهم؛ خب مریضی از دانشجوی دکتری حقوق نظر میخواهی؟ از دکتر فلانی نظر بگیرید که هم متخصص طب اطفال اند، هم متخصص تاریخ اسلام و هم متخصص دیپلماسی.