برای دیدن انیمیشن شازده کوچولو (مارک آزبورن، ۲۰۱۵) تردید داشتم. آیا فیلم میتوانست چیزی بیشتر از کتاب داشته باشد؟ کتاب شازده کوچولو پر است از استعارههایی که باید به آنها فکر کرد. پرکاربردترین استعاره برای نگارنده، به خاطر رشته ام، استعاره پادشاه است. پادشاهی که شنلش تمامی اخترک را پر کرده است. فراوان به فرمان عاقلانه پادشاه ارجاع داده ام. پادشاه به شازده کوچولو میگوید: «ما حق داریم مردم از ما اطاعت کنند، چون فرامین ما عاقلانه است». درباره دیگر جزئیات استعاره پادشاه توضیح نمیدهم، یا آن را خوانده اید و بهتر از من میتوانید به آن فکر کنید، یا آن را نخوانده اید که توصیه میکنم فردا صبح همزمان با باز شدن کتابفروشیهای شهرتان آن را بخرید و فرداشب بعد از تمام شدن کارتان بخوانیدش. (ترجمه شاملو، ملیح و دلنشین است، اما برای خواندن در بار اول توصیه نمیکنم. در جاهایی از متن دست برده است).
آزبورن در اثر خود، روایتی امروزین از پادشاه ارائه میدهد. خبری از آن شنل دست و پاگیر نیست، پادشاه آسانسورچی دم و دستگاه تاجر شده است. با رعایت کرامت انسانی، رعیتها را به طبقه مورد نظر میرساند. حتی اگر رعیتی خواستار یک طبقه غیر متعارف باشد، در ابتدا کمی متعجب میشود، اما با رعایت تشریفات و در صورت امکان این خواسته را نیز برآورده میکند. به هر حال شهروندان در چارچوب آسانسور(ی که کارمندان را به طبقه مورد نظر در ساختمان تاجر میٰرساند) در انتخاب آزادند. این موجزترین استعارهای است که از دولت تنظیمگر امروزی میتوان ارائه داد.
فیلم را در کل دوست داشتم، همه به خواندن شازده کوچولو محتاجیم و وقتی آدم بزرگ میشویم، محتاجتر.