تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

چه نیازی به تأمل در مفهوم قوه مؤسس؟

یکی از اجزای نظریه اساسی اشمیت، مفهوم قوه مؤسس است که در فهم حقوق اساسی ایران غریب افتاده. از آن‌جا که قوه مؤسس را چیزی از جنس قوه مقننه می‌پنداریم، بین «بروز بیرونی یا نماینده» قوه مؤسس و «خود قوه مؤسس» خلط می‌کنیم. این طور می‌پنداریم که در زمانی که نهادهای بازنگری یا تأسیس قانون اساسی،‌ نظیر مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، شورای بازنگری قانون اساسی یا مجلس مؤسسان تعطیل است، قوه مؤسس تعطیل شده و نهادهای مفسر قانون اساسی نظیر شورای نگهبان به وصایت از قوه مؤسس عمل می‌کنند. به همین دلیل در اندیشه فارسی‌زبان حقوق اساسی غور در مفهوم قوه مؤسس، به غور در چگونگی نمایندگی از قوه مؤسس و بایسته‌های آن فروکاسته می‌شود و کمتر خود قوه مؤسس مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اگر بخواهیم نقطه شروعی برای تأمل در مفهوم قوه مؤسس ارائه کنیم، باید آن را مفهومی انتزاعی دانست که در حال اعتباربخشی لحظه به لحظه به دولت/ملت/کشور است. قوه مؤسس هیچ‌گاه تعطیل نمی‌شود، بلکه اعتبار دولت/ملت تا زمانی پاینده است، که قوه مؤسس آن پاینده باشد. مفهوم قوه مؤسس ضرورتاً دارای چنین الزامی است، اما سایر اجزای آن خود باید موضوع بررسی‌های گسترده قرار گیرد. 

شناسایی قوه مؤسس به عنوان یک موجودیت پاینده، کمک می‌کند تا فهم بهتری از خوی‌های دائمی حکمرانی و مذاق‌های همیشگی مملکت داشته باشیم و متوجه باشیم چرا تغییرات در سازمان سیاسی یک مملکت، به معنای انحلال و بازتأسیس شخصیت حقوقی آن نیست. بدانیم چرا رژیم‌های قدیم در رژیم‌های جدید استمرار می‌یابند؟ چگونه است که  انقلابات نهایتاً جلوه‌ای تکاملی در ساحت حکمرانی دارند؟ چگونه وجوه نانوشته و عرفی حقوق اساسی خود را به قانون اساسی نوشته تحمیل می‌کنند؟

نظرات 1 + ارسال نظر
علی شیری یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام و تشکر بابت مطلب مفید شما. با احترام باید بگویم که همین نوشته جنابعالی نیز همان راه را رفته است. نه قوه موسس به خوبی تعریف و تبیین شد و نه ادله کافی جهت چرایی حضور آن ارائه گردید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد