هفته پیش یادداشت مفصلی در این باب نوشته بودم و از دست رفت. چند روز پیش، نکتهای را درباره تاریخچه مهمترین اصلاحات نظام حقوق اساسی بریتانیا دیدم و بد ندیدم آن را با شما در میان بگذارم. گمان میکنیدنظام انتخاباتی بریتانیا با آن فرهنگ حزبی منضبط و با آن سیستم سیاسی کاملا متکی به احزاب و فراکسیونهای پارلمانی، چگونه است؟ احتمالاْ پیش خود میگویید با آن ارزشی که قاعدتاْ باید برای اصل «نمایندگی هر چه بیشتر» قائل باشند، نظام این کشور تناسبی است. اما درست بر خلاف تصور شما نظام انتخاباتی پارلمان بریتانیا اکثریتی است!
این درست است که این نظام رایگیری منجر به بیعدالتی میشود، این بیعدالتیها را در چند دوره انتخابات گذشته مجلس شورای اسلامی تجربه کرده ایم. طی شش سال گذشته بارها این رویا را بافتم که با یک مطالعه آماری، ناعادلانگی این سیستم را در انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان بدهم. با این حال مغشوش بودن لیستهای انتخاباتی و اشتراکات فراوان فهرستها یک مانع جدی است و نبود آمار دقیق و مفصل از انتخابات گذشته در کلیه حوزهها مانعی دیگر.وضعیتی که امروز دو حوزه تهران و مشهد یافته اند، که در یکی اصلاحطلبان مطلقا پیروز شده اند و در دیگری اصولگرایان؛ به نحو شهودی این بیعدالتی را به ما نشان میدهد. حدوداْ یک میلیون نفر تهرانی بدون نماینده اند و همین طور حدود ۲۶۰هزار نفر مشهدی. این آرای بدون نماینده اصلا و ابدا نشانه خوبی برای کشورمان نیست. به عنوان یک نمونه تاریخی، میتوان انتخابات مجلس هشتم را یادآوری کرد. بالاترین رای اصلاحطلبان در دور نخست حدود ۳۶۰هزار و متعلق به مجید انصاری بود. مجموعاْ یک میلیون و هشتصدهزار رای به صندوق ریخته شده بود.به رغم این سهم یک ششم تا یک پنجمی اصلاحطلبان از آرا، در نهایت تنها یک کرسی از تهران به ایشان رسید. فراموش نکرده اید که یک سال بعد از انتخابات مجلس هشتم که اصلاحطلبان به دلیل فهرست ۱۲۰ نفره نامزدهایشان و سیستم غیرتناسبی انتخابات تنها یک فراکسیون غیر موثر ۵۰-۶۰ نفره تشکیل داده بودند، چه اتفاقاتی در صحنه سیاسی کشور رخ داد؟ منازعاتی که در صحن پارلمان و صندوق رای به بهترین نحو حل نشوند، لاجرم به کف خیابان کشیده خواهند شد.
اگر میخواهید بیعدالتی این سیستم اکثریتی را بهتر متوجه شوید، میتوانید به وزن آرا در انتخابات اخیر بریتانیا توجه کنید. مثلاْ در اینجا. نکته جالب تر این است که در سال ۲۰۱۱ بریتانیاییها به رفراندوم تغییر نظام انتخاباتی به یک سیستم تقریبا تناسبی نه گفتند. چرا این بیعدالتی این قدر برجسته نیست؟ چون سالهاست در بریتانیا هیچ حوزه انتخابیهای با بیش از یک کرسی وجود ندارد.
اتفاقی که در ایران افتاده ناشی از حوزههای چندکرسی است. در حقیقت مناطق پرجمعیتتر تهران یا هر کلانشهر دیگر قادرند مانند یک کشنده رای مناطق کمجمعیتتر فاقد اثر کنند. قبیلهای که ۱۲هزار جمعیت داشته باشد، میتواند همه کرسیها را از قبیله ۱۰هزار نفره ببرد و نمایندگان، نمیتوانند نماینده و آیینه واقعی از ترکیب سلایق جامعه باشند. نباید گمان کرد این مشکل را میتوان با یک نظام تناسبی حل کرد، قلم و کاغذ بردارید و برای خودتان یک انتخابات ترتیب دهید، متوجه قضیه خواهید شد. نظام تناسبی عموما در یک سطح ملی پاسخگو ست نه در سطح یک حوزه انتخابیه صرف.
بیعدالتی ناشی از ابرحوزههای انتخاباتی زمانی بیشتر در ذهنم برجسته شد که اخبار راجع به عزیمت مردم مناطق حومه برای رایدهی در تهران را شنیدم. واقعیت این است که رای در تهران سیبرابر رای در بروجن ارزش دارد! یک رای در تهران به انتخاب سیکرسی میانجامد و یک رای در بروجن به انتخاب یک کرسی. عادلانه این است که آرای مردم همه کشور وزن و ارزشی برابر داشته باشند.
اما ایراد سوم حوزههای چندکرسیه در آن است که رقابت در این حوزهها شکل نمیگیرد. به عنوان مثال در انتخابات اخیر در بروجن ۱۳ کاندیدا حضور داشت . یعنی معدل رقابت ۱۳ نفر به ازای هر کرسی است، اما در تهران ۱۰۰۰ کاندیدا یعنی به ازای هر کرسی ۳۳ نفر رقابت میکردند. ظواهر امر میگوید انتخابات در تهران به مراتب رقابتی تر از بروجن است. اما کدام شهروند میتواند همه کاندیداهای تهران را شناسایی کند؟ حال آن که در بروجن هر کاندیدا فرصت کافی برای معرفی خود داشت. در حقیقت در ابرحوزهها این سلطه رسانهای است که رای مردم را به خود جلب میکند، نه افراد. رای دادن فهرستی فینفسه بد نیست، اما از واقعیت نیز چشم نپوشیم که معدل واقعی و موثر رقابت در تهران سه نفر به ازای هر کرسی بوده است. در فضای شلوغ انتخاباتی تهران کاندیدایی مثل محمد غرضی نیز نمیتواند خود را در بین ۶۰ نفر اول مطرح کند، چه رسد به دیگر کاندیداها.
این طرحوارهها را از این لحاظ قلمی کردم که در سالهای اخیر بسیار زیاد درباره لزوم گذار به نظام انتخاباتی تناسبی در ایران شنیده ایم. به ویژه برخی بر آنند این راهکاری برای رشد احزاب سیاسی است، اما به نظرم نمیتوان مردم را به زور مجبور به عضویت در احزاب کرد. توجه به احزاب نیازمند یارانههایی نظیر نظام انتخاباتی تناسبی نیست، بلکه محتاج تحول نگاه فرهنگی به حزب است.یک نمونه از این دیدگاهها را در طرحی که اخیرا به مجلس تقدیم شده میتوان دید. به نظرم رسید ایجاد حوزههای تککرسی چه در شوراها و چه در مجلس بهتر از راهکار پرهزینه استقرار نظام تناسبی است.