تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

تمّت

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

دانشجوپزی مسئله رئیس جمهوری است؟

وضعیت سرمایشی خوابگاهی در اهواز نامناسب است، هشتگ‌های تویتری ترند شده و فضای تلگرام را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند، دانشجوها پنکه‌ها را می‌شکنند، اتوبوس‌های کولردار جلوی درب خوابگاه ردیف می‌شوند، استاندار برای حل معضل وارد می‌شود!

حضور استاندار برای حل این مشکل، مرا به فکر فرو برد. به نظرم می‌رسید این مشکلی است که در نهایی‌ترین حد خود نیازمند مداخله رئیس دانشگاه است. تصمیم معاون دانشجویی و معاون پشتیبانی دانشگاه می‌توانست برای آن راه حلی پایدار بیابد، اگر نمی‌شد، تصمیم معاون آموزشی دانشگاه می‌توانست موقتا آن را چاره‌ کند.

آن‌چه دانشجوپزی را تبدیل به یک مسئله ملی کرد، صد البته قدرت رسانه بود. بی‌تویتر و تلگرام، بعید بود این وضعیت حتی دانشجویان پسر دانشگاه شهید چمران اهواز را درگیر خود کند. آیا باید از این مسئله خرسند باشیم؟ مسلما کسی از حل شدن مشکل دانشجویان خوابگاهی ناخرسند نیست، اما آیا این پدیده باعث نمی‌شود درباره چگونگی تعیین دستور کارهای حکمرانی تلنگری جدی به خود بزنیم؟‌ آیا قرار است موضوع ماموریت رئیس جمهوری، وزیر و استاندار در کوچه‌های رسانه تعیین شود؟

مدافعان این پدیده، تعیین دستور کار در رسانه را دست کم بهتر از تعیین دستور کار در پشت‌ درهای بسته می‌دانند. تصمیم‌گیری در پشت درب بسته مطلوب نیست، اما چه کسی می‌گوید روند تصمیم‌گیری در رسانه، قابل دفاع‌تر و بهتر است؟ موضوعی که بیش از همه شنیده می‌شود، لزوما مهم‌ترین موضوع نیست. همه موضوعات مهم دارای جذابیت رسانه‌ای یا دارای مختصات رسانه‌ای پربسامد نیستند. به عنوان مثال، دو  اتفاق همین روزها را مقایسه کنید: یک عملیات گسترده و تمام عیار ضدتروریستی در جنوب شرق کشور توجه هیچ رسانه‌ای را به خود جلب نمی‌کند، اما از شیطنت یک نوجوان یا شاید هم ترکیدن یک لامپ مهتابی در شاه‌ عبدالعظیم موج‌ها برمی‌خیزد! نمی‌توانیم شهروندان یا رسانه‌ها را ملامت کنیم، رسانه قواعد خاص خود را دارد، اما باید متوجه این نکته باشیم که رسانه شاید جام جهان‌نما باشد، اما جام تمام‌نما نیست. صدای بسیاری از معضلات پس از سال‌ها بلند می‌شود و حکمران‌هایی که رسانه‌ برای آن‌ها تعیین تکلیف می‌کنند، از تمشیت این امور باز می‌مانند. رسانه‌ها برای اشتغال‌زایی از چاه‌های نفت هورالعظیم هورا می‌کشند، زیرا گرد و غبار ناشی از خشک شدن آن چند سال دیگر در حلق ملت فرو خواهد رفت!

در همین مسئله فعلی، ما روبنای قضیه را می‌بینیم که استاندار به میان دانشجویان رفته است، اما آیا متوجه آن وظایفی هستیم که استاندار از انجام آن‌ها چشم‌پوشی کرده تا به مسئله‌ای که از نظر واقعیت مدیریتی کم‌اهمیت و از نظر واقعیت رسانه‌ای، بحران ملی! است، رسیدگی کند؟

این شیوه تعیین دستور کار مدیریتی، یک وجه ضد دموکراتیک نیز دارد. با این شیوه، حکمرانان به شهروندان پیام می‌دهند «مصلحت یعنی صدایی که شنیده می‌شود»، یعنی زخم کوچکی که بتادین خورده اولویت بیشتری از محتضر نیازمند احیا دارد. نتیجه آن که جریان‌های رسانه‌ای به سادگی زمام امور حکومت را به دست می‌گیرند! برای اثبات ناروایی این وضعیت نیازی به تحلیل‌های توطئه‌پایه از جریان‌های رسانه‌ای نیست؛ اما در خوش‌بینانه‌تر حالت شما برای رساندن صدایتان نیازمند یک گوشی هوشمند و دسترسی به اینترنت هستید. به همین سادگی افراد ضعیف‌تر از جریان سیاست‌گذاری‌ها حذف می‌شوند.

در حقیقت این شیوه حکمرانی چیزی است از دموکراسی بدتر. اگر دموکراسی به خاطر در دستور آوردن تصمیم‌های نابخردانه توده‌ها مورد نقد است، امواج رسانه‌ای می‌تواند از این تصمیمات نابخردانه ملی‌زدایی کرده و حکومت را ابزار اقلیتی کند که بلندتر فریاد می‌کشند. دست کم صندوق‌های رای به همه فرصتی برابر برای تعیین سرنوشت می‌دهد.

اگر از شهروندان انتظار می‌رود که مسائل اساسی خود را نه از طریق جنگ‌های خیابانی بلکه از طریق صندوق‌های رای حل و فصل کنند، از حاکمان نیز همین انتظار می‌رود که دستور کار خود را بر پایه مصلحت‌های واقعی همه مردم و نه روندهای رسانه‌ای تعیین کنند.