«دولت پدرسالار» مفهومی برای اشاره به دولتهایی است که به جای شهروندان خود تصمیم میگیرند. آنها با دلسوزی یک پدر، خیر و صلاح شهروندان را تشخیص میدهند و فضای آزادی عمل شهروندان را تنگ میکنند. انگارههای دولت پدرسالار برای نقد بسیاری از نظامهای سیاسی به کار میرود.
نکتهای باریکتر ز مو در اینجا وجود دارد و آن تمایل شهروندان به پدرسالاری دولت است. تمایل برای قیمومت مردم، همیشه از جانب حاکمان ابراز نمیشود، بلکه گاهی خود مردم به این قیمومت تمایل دارند و این را فراوان میتوان در رفتارهای شهروندان ایرانی دید.
وجدان عمومی ایرانیان، توجیهات فراوانی برای قانونشکنی یا مسئولیتگریزی دارد؛ اما فعلا از آن دسته از توجیهات سخن میگوییم که دقیقاً منطبق بر کلیشههای پدرسالارانه است. میتوانید به عنوان یک شهروند خود را محک بزنید و ببینید در زمان قانونشکنی با چند مورد از این استدلالات وجدان خود را تسکین داده و عمل خود را توجیه کرده اید:
* زباله ریختن در محیط عمومی:
مقصر شهرداری است که برای اینجا سطل زباله نگذاشته است. من که نمیتوانم زباله را توی جیبم نگه دارم!
*تجاوز از سرعت مجاز در شهر:
همه جای شهر را که سرعتگیر گذاشته اند، اگر میخواستند اینجا را هم سرعتگیر میگذاشتند.
*تقلب در امتحان:
مراقب باید حواسش را جمع جلسه میکرد. اگر مراقب کارش را انجام میداد، من هم تقلب نمیکردم.
*رشوه
اگر دستمزد کافی پرداخت میشد، اگر گرانی نبود، اگر عدالت در دستمزدها بود، .... کسی رشوه نمیگرفت.
وجه مشترک همه این استدلالها، استناد دادن عمل نادرست به کسی یا جایی غیر از فاعل عمل است، کسی که سلطه یا موقعیت برتر را در اختیار دارد. اگر با این قبیل استدلالها موافقید و کمابیش در زندگی شخصی نیز بر اساس آن رفتار کرده اید، مصداق شهروندی هستید که ظرفیت آزادی ندارد و خودش با صدای بلند اعلام میکند: مرا آزاد نگذارید، تصمیم درست را شما به جای من بگیرید.